Monday, January 14, 2008

سر کلاس معارف 2، قسمت دوم

این رو آقا رضا واسم فرستاده:

علی جون خیلی باحال بود یادته! یه خاطره دیگه از اون کلاس:
من و علی توی اون 5 دقیقه ای که سر کلاس بودیم خیلی کارا می کردیم!
گاهی مشق کپ می زدیم گاهی مقاله پابلیش می کردیم و البته گاهی هم نقطه بازی می کردیم!!!:)) یه بار که بعد از 5 دقیقه من از کلاس رفتم بیرون علی واسه اینکه بگه ما هم حواسمون به درس بوده برگشته بود از استاد یه سوال خفن فلسفی پرسیده بود که بیچاره استاد تو جواب مونده بود واسه اینکه کم نیاره به علی گفته بود شما که با دوستت شطرنج!!! بازی می کنی سر کلاس نباید سوال بپرسی. وقتی برگشتم سر کلاس دیدم علی دپ زده گفتم چی شده؟ همه چیه تعریف کرد، منم که دریده پررو، یه کاره دستمو بردم بالا گفتم ببخشید استاد شطرنجو با مداد بازی نمی کنن این نقطه بازیه!!!:)) و متاسفانه کلاس ترکید. سالها حجه الاسلام ما رو تو دانشگاه دید و سلام ها بگفتیم و نعره ها بزد!!!


دستت درد نکنه رضا جون. امروز نیم ساعت می خندیدم.

No comments: